من یک معلم ساده هستم،
همان معلم ساده ای که هیچ نقطه ندارد..................اگر خوش دارید هر جا نوشتم "فاطمه" اسم قشنگ خودتون رو بذارید و این نامهها رو بخونید.
سلام فاطمه بی اختیار من و تو، روزهای آخر سال میرسد. تو بی خیال همهی با من بودنها میروی پی زندگیت درست مثل هر سال. امسال خسته شدم از نبودنهای تو و نکِشیدنهای خودم. فاطمه، با همه بی مهریهایت، تو رنج خاطرم را نمیبینی. دلم از تو گرفته از این همه جفا! که نمیدانی چه حجمی از دلتنگی را فرود میآورد به قلبم. فاطمه، اصلا در باغ نیستی! دنبال گذراندن وقتی و من در باغ منتظرت هستم. حالا که نمیآیی میآیم دنبالت... می کِشمت همانطور که جوانمرد* را میکشیدند... خدا منتظر توست. ----------------- * اشاره به داستان جوانمرد نام دیگر تو - عرفان نظرآهاری